|
عضو برونزي
|
رقم العضوية : 69554
|
الإنتساب : Dec 2011
|
المشاركات : 518
|
بمعدل : 0.11 يوميا
|
|
|
|
كاتب الموضوع :
حبیب عساکره
المنتدى :
المنتدى العام
بتاريخ : 13-04-2012 الساعة : 04:41 PM
المفردات: الجزء الاول
بالا= علو
مي بينيم = نشاهد
مي توانيم = نستطيع
قشنگ = جميل
بزرگ = کبير
جالب = رائع
منظره = منظر
چيزهايي = اشياء
ساختمان = مبني
ساختمانها = مباني
برجها = ابراج
زماني = حين
آمدم = جئت
فکر نمي کردم = ما کنت أتصور
مدرن = حديث
فکر مي کردم = کنتَ أتصور
ببينم = أشاهد
فکر مي کردي = کنتَ تتصور
خانه = بيت
يک طبقه = طابق واحد
وقتي = عندما
بچه = طفل
بودم = کنتُ
زندگي مي کرديم = کنا نعيش
***********
تعلمنا المفردات اذن الي الجزء الاول من الحوار:
علي: از اين بالا مي توانيم تهران را ببينيم، خيلي قشنگ است.
علي: من هذا العلو نستطيع أن نري طهران، جميلة جداً.
محمد: آره. تهران خيلي بزرگ وزيبا است.
محمد: نعم. طهران کبيرة جداً وجميلة.
علي: به نظر تو چه چيزهايي در تهران جالب هستند؟
علي: برأيک أيّ الاشياء في طهران رائعة؟
محمد: ساختمانها وبرجهاي بلند تهران براي من خيلي جالب است. زماني که به ايران آمدم، فکر نمي کردم در تهران ساختمانهاي مدرن هم ببينيم.
محمد: مباني وابراج طهران العالية رائعة جدا بالنسبة لي. حين جئت الي ايران، ما کنت أتصور أن أشاهد في طهران مباني حديثة أيضاً.
علي: يعني فکر مي کردي که ساختمانهاي تهران قديمي هستند؟
علي: يعني کنتَ تتصور انّ مباني طهران قديمة؟
محمد: آره. فکر مي کردم که بيشتر خانه ها يک طبقه است وتهران شهر کوچکي است.
محمد: نعم. کنتُ أتصور أن أغلب البيوت ذات طابق واحد وأنّ طهران مدينة صغيرة.
علي: وقتي من بچه بودم در يک خانه ي بزرگ يک طبقه زندگي مي کرديم.
علي: عندما کنتُ أنا طفلاً، کنّا نعيش في بيت کبير ذي طابق واحد.
***********
المفردات: الجزء الثاني
زندگي نمي کنيد = لا تعيشون
فروخت = باع
پدرم = والدي
آپارتمان = شقة
زندگي مي کنيم = نعيش
کدام؟أيّ؟
بيشتر = أکثر
دوست داري = تحبّ
دوست داشتم = کنتُ أحبّ
حياط = باحة
برادرها = اخوان
بازي مي کرديم = کنّا نلعب
مي بيني = تشاهد
مي تواني ببيني = تستطيع ان تشاهد
کوچه = زقاق
کوچه ها = أزقة
***********
الآن نستمع الي الجزء الثاني من الحوار.
محمد: الآن در آنجا زندگي نمي کنيد؟
محمد: ألا تعيشون الآن هناک؟
علي: نه پدرم آن خانه ي زيبا وقديمي را فروخت والآن در يک آپارتمان زندگي مي کنيم.
علي: لا. باع والدي ذلک البيت الجميل والقديم، والآن نعيش في شقة صغيرة.
محمد: کدام را بيشتر دوست داري؟ خانه ي قديمي يا آپارتمان را؟
محمد: أيّهما تحبُّ أکثر؟ البيت القديم أم الشقة؟
علي: من آن خانه را بسيار دوست داشتم. در حياط آن با برادرهايم بازي مي کردم.
علي: أنا أحببتُ ذلک البيت کثيراً. کنتُ ألعبُ في باحته مع اخواني.
محمد: برجهاي تهران خيلي مدرن وزيبا هستند.
محمد: أبراج طهران حديثة جداً وجميلة.
علي: درست است. اما هنوز هم خانه هاي قديمي را در کوچه ها مي تواني ببيني.
علي: صحيح. لکن يمکنک أنّ تشاهد حتي الآن البيوت القديمة في الأزقة.
***********
نستمع الآن الي الحوار کاملا باللغة الفارسية.
علي: از اين بالا مي توانيم تهران را ببينيم، خيلي قشنگ است.
محمد: آره. تهران خيلي بزرگ وزيبا است.
علي: به نظر تو چه چيزهايي در تهران جالب هستند؟
محمد: ساختمانها وبرجهاي بلند تهران براي من خيلي جالب است. زماني که به ايران آمدم، فکر نمي کردم در تهران ساختمانهاي مدرن هم ببينيم.
علي: يعني فکر مي کردي که ساختمانهاي تهران قديمي هستند؟
محمد: آره. فکر مي کردم که بيشتر خانه ها يک طبقه است وتهران شهر کوچکي است.
علي: وقتي من بچه بودم در يک خانه ي بزرگ يک طبقه زندگي مي کرديم.
***********
محمد: الآن در آنجا زندگي نمي کنيد؟
علي: نه پدرم آن خانه ي زيبا وقديمي را فروخت والآن در يک آپارتمان زندگي مي کنيم.
محمد: کدام را بيشتر دوست داري؟ خانه ي قديمي يا آپارتمان را؟
علي: من آن خانه را بسيار دوست داشتم. در حياط آن با برادرهايم بازي مي کردم.
محمد: برجهاي تهران خيلي مدرن وزيبا هستند.
علي: درست است. اما هنوز هم خانه هاي قديمي را در کوچه ها مي تواني ببيني.
|
|
|
|
|